أنتم و العربیة

ـ         السسسسسسسسسسسسلام علیکم

چند ضرب المثل انگلیسی فارسی انگلیسی تقدیم می گردد.

احتیاج، مادر اختراع است.

الحاجه ام الاختراع.

Necessarity is the mother of invention

 

2 ـ تفرقه بینداز و حکومت کن.

فَرُقْ تَسُد.

. Divide and rule

 

3 ـ هدف، وسیله را توجیه می‌کند.

الغایه تُبِرّر الوسیلهْ

.The end justifies the means

همان طور​ که در مثال‌های یاد شده ملاحظه می‌شود، ضرب‌المثل‌های سه زبان در شکل، واژگان و محتوای خود اشتراک دارند.

بیشترین اشتراک لفظی و معنایی ضرب‌المثل‌های فارسی با زبان عربی است؛ زیرا بسیاری از ضرب‌المثل‌های مشهور فارسی، برخاسته از قرآن و احادیث نبوی هستند. ازجمله این ضرب‌المثل‌ها به مورد زیر اشاره می‌کنیم:

 

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی‌غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

(سعدی)

 

در حقیقت​ باید گفت​ سعدی، این ابیات شیوا و رسا را از حدیث نبوی زیر برگرفته است: «مثل‌المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائرالجسد بالسهر و الحمی»

ترجمه​فارسی: «مثل مومنان در دوستی با یکدیگر و رحم کردن و مهربانی کردن به هم، مانند تن انسان است که اگر عضوی از آن بیمار شود، سایر اعضای تن دچار  شب بیداری و تب می‌شوند.»

در ادامه باید گفت​ ضرب‌المثل‌های زیادی نیز از فارسی به زبان‌های دیگر وارد شده است که ازجمله این ضرب‌المثل‌ها نمونه زیر​را ذکر می‌کنیم:

ـ ماهی از سرگنده گردد نی ز دم. (مولوی)‌

ـ تفسد السمکه من راسها.

. Fish begins to stink at the head

طبقه‌بندی کاربردی ضرب‌المثل‌ها

ضرب‌المثل‌ها از جهت کاربرد به دو گونه نوشتاری و گفتاری یا به تعبیر دیگر، رسمی و عامیانه تقسیم می‌شوند. ضرب‌المثل‌های نوشتاری یا رسمی​ در واقع، همان ضرب‌المثل‌های ملی هستند که در تمام نقاط یک کشور به یک شکل به کار می‌رو​د. ضرب‌المثل‌های گفتاری یا عامیانه ـ همان‌طور که از نامش پیداست ـ ویژه یک منطقه مشخص است یا تنها در زبان روزمره و عامیانه استفاده می‌شود. از جمله ضرب‌المثل‌های رسمی و نوشتاری در میان سه زبان به مورد زیر اشاره می‌کنیم:

ـ صورت زیبای ظاهر هیچ نیست/ ای برادر سیرت زیبا بیار.

ـ المرء بآدابه لابثیابه.

.Beauty is only skin – deep

در اینجا ذکر یک نکته لازم به نظر می‌رسد و ‌آن این که ضرب‌المثل‌های عامیانه و گفتاری فارسی و انگلیسی، تفاوت فاحشی با ضرب‌المثل‌های نوشتاری و رسمی آن ندارد؛ در حالی که ضرب‌المثل‌های نوشتاری و رسمی زبان عربی با ضرب‌المثل‌های گفتاری و عامیانه آن تفاوت چشمگیری دار​د و شاید بتوان گفت​ این اختلاف فاحش به فاصله بسیار زیاد زبان عربی فصیح با لهجه‌های عامیانه آن برمی‌گردد. ازجمله ضرب‌المثل‌های عامیانه فارسی، نمونه‌های زیر رامی توان ذکر ‌کرد:

ـ قربون بند کیفتم؛ تا پول داری رفیقتم.

ـ زعفران نخورده لباش زرد شده. (خراسانی)

ـ فرمان خدا و لطف بنده‌ «کلنجار» آمده ترمه ببنده. (شیرازی)‌

همان‌طور که گفتیم، اختلاف ضرب‌المثل‌های عامیانه و رسمی زبان عربی بسیار چشمگیر است. ازجمله ضرب‌المثل‌های عامیانه عربی:

زبان فصیح عربی: عصفور فی‌الید و لا عشره علی‌الشجره.

ترجمه فارسی: یک گنجشک در دست، بهتر از ده گنجشک روی درخت است.

عراق: عصفور بالاید و لا عشره عالشجره.

اردن: عصفور بالاید و لا عشره طایرات.

تونس: عصفور فی‌الید و لا عشره فوق‌السطح.

فلسطین: عصفور فی ایدک و لا حمامه فی لید غیرک.

امارات: طیر فی‌الید احسن من عشره فوق‌الشجره.

مصر: عصفوره فی‌الید و لا عشره فی‌الشجر.

سودان: جراده فی‌الکف و لا ألف طائره.

چنان که ملاحظه شد، یک ضرب‌المثل رسمی و فصیح عربی، گونه‌های مختلفی در لهجه‌های عامیانه دارد و این امر باعث تفاوت میان ضرب‌المثل‌های عامیانه و فصیح می‌شود؛ در حالی که این تفاوت در ضرب‌المثل‌های انگلیسی دیده نمی‌شود؛ زیرا ضرب‌المثل‌های انگلیسی، همگی رسمی و نوشتاری​​است و به طور کلی، ضرب‌المثل‌ها در این زبان، ویژه متون ادبی است و قشر فرهیخته و تحصیلکرده​ آنها را استفاده می‌کنند و بر همین اساس، ضرب‌المثل‌های انگلیسی را در زبان غیررسمی و رسمی، یکسان به کار می‌برند.

 

* ضرب‌المثل‌های نو

نکته پایانی حایز اهمیت درباره ضرب‌‌المثل‌های سه زبان این است که ضرب‌المثل‌های هر زبان، پویا و در تکاپو و تکامل هستند؛ از این‌رو همواره ضرب‌المثل‌های نویی به زبان اضافه می‌شود؛ ازجمله ضرب‌المثل‌های جدید فارسی:

ـ هوا بس ناجوانمردانه سرد است. (مهدی اخوان ثالث)

ـ پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است. (فروغ فرخزاد)

ـ چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. (سهراب سپهری)

 

از جمله ضرب‌المثل‌های جدید عربی و انگلیسی به موارد زیر اشاره می‌کنیم:

ـ الطاعه اولی واجبات الجندی.

ـ ارتش چرا ندارد.

ـ التاریخ یعید نفسه.

ـ تاریخ تکرار می‌شود.

ـ لا تضع العربه امام‌الحسان.

ـ کاری را جلوی اسب نگذار (سوراخ دعا را گم کردن)

1- Don't count your new cars before they're built.

ترجمه فارسی: پیش از آن که ماشین‌هایت ساخته شود، آنها را نشمار. (جوجه را آخر پاییز می‌شمارند.)

نکته قابل توجه درباره این ضرب‌المثل انگلیسی، آن است که صورت جدیدی از ضرب‌المثل قدیمی‌تر و معروف زیر است:

 

2- Don’t count Your Chicken before they are hatched.

ترجمه فارسی: جوجه‌هایت را پیش از آن‌که از تخم درآیند نشمار.

در پایان یادآوری می‌شود ​ این‌گونه ضرب‌‌المثل‌ها در زبان فارسی، عربی و انگلیسی فراوان است و ما در این گفتار، فقط به مشتی از خروار اشاره کردیم.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۱۱
علی مهری

                                         مترجم و تدریس زبان عربی هر کجا باشید
                                           المترجم و المدرس للغة العربیة اینما کنتم

سلام بر شما..............السلام علیکم

قابل توجه شما دوستان و عزیزان خوب امیدوارم دقایق خوبی داشته باشید

........التفاتا لنظرکم یا اصدقائی واحبائی الکرام .وارجو ان یکون عندکم اوقات جیدة

 از علاقه مندان به زبان عربی و آن هایی که دوست دارند تمام جملات خوب و بد عربی را یاد بگیرند و آموزش قواعد از ابتدایی تا دانشگاه دعوت میشود .این آموزش هم میتواند تلگرامی باشد و از راه دور و هم به صورت خصوصی در کنار شما لذا آنهایی که مشهدی هستند از این خدمت حضوری بر خوردار میشوند.

....ندعو من محبی اللغة العربیة و هم الذین یحبون ان یتعلموا جمیع العبارات الجیدة و غیر الجیدة وأیضا تعلم القواعد و الاسالیب العربیة من الابتدائیة الی نهایة الجامعة فی اللغة العربیة.هذا التعلیم یمکن ان یکون بواسطة التلیجیرام او یکون من البعد أو ایضا یکون بشکل خاص ابجانبکم و ایضا هم الذین من اهل مشهد یتمتعون بهذه الخدمة حضوریا أو عبر الانترنت.

   آموزش از فارسی به عربی و فارسی به عربی است و شامل قشر خاصی از مردم نیست هر سنی میتواند خود را مشغول به  یادگیری کند.

......ان التعلیم من الفارسیة الی العربیة و بالعکس و لیس هذا التعلیم محتویا علی مجموعة خاصة من الناس بل کل شخص ذات ای سن فی العمر قادرا علی ان یشتغل نفسه بالتعلم.

 
جدیر بالذکر أن الترجمة من الانکلیزیة الی العربیة و الفارسیة یتم إجراءها
شایان ذکر است که ترجمه از انگلیسی به عربی وفارسی انجام می گردد.
 

حری بالذکر أن تعلیم المحادثة من الالیف الی الیاء یتم إجراءها للمحبین الی العربیة

شایان ذکر است که مکالمه از سیر تا پیاز برای عشاقان زبان عربی از سیر تا پیاز انجام می گردد.


ویژگیهای اینجانب......المواصفات لی

  سعر التعلیم لساعتین (دستمزد آموزش دو ساعتی).........(10000 تومانا)
رقم الهاتف السیار فی تلیجرام   09150517344   من هنا یتم التعلیم  او وفق تواجدکم یتم التعلیم

 الاسم و اللقب..................علی  مهری

 

البشیر البشیر

مژده مژده

تمتعوا بالتخفیضات االملتفة للنظر فی الترجمة اوتعلیم المحادثة

از تخفیفات چشمگیر در  ترجمة وآموزش گفتگو بهره مند شوید

 أنا أجیب لتطلباتکم فی التلیجرام فحسب او اتصالکم بی هاتفیا او ارسالکم رسالة لو کان عندکم سؤالا عن النرجمه

شکرا یحبکم علی. کل عام و انتم بخیر .


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۰۵
علی مهری

اجمل اللهجات العراقیه...احلى الکلام کلام العراقی


العراق بلد کبیر وفیه عدة لهجات عربیة, حیث فی الشمال هناک اللهجة الموصلیة, أو ما یسمیها العراقیین ( المصلاویة ), وهذه اللهجة هی, قریبة للغة الفصحى من ناحیة تلفظ حرف القاف, لأن بقیة العراقیین بحکم لهجاتهم یحولون حرف القاف إلى (کـ) أو بعبارة اصح إلى الحرف(g)(الجیم المصریة), فمثلاً تجد العراقیین لا یقولون (قال) بل یقولون(کال), أما المصلاویین فیلفظوها بالقاف.
وکلما اتجهت من الموصل إلى الجنوب, تتغیر اللهجة وتتحول إلى لهجة قریبة للبداوة, نظراً للمد البدوی فی المحافظات الشمالیة من العراق, من امثال تکریت وسامراء, والأنبار. فإن هذه المدن لهجتها هی قریبة للبغدادیة ولکن التأثیر البدوی بارز فیها.
أما بغداد, فتمتاز لهجتها, بالبساطة, وبطأ الکلام ووضوحه, وهی أقرب اللهجات العراقیة للفصیح.
واللهجة الکربلائیة هی قریبة للهجة البغدادیة, ولکن هناک فوارق فی بعض الکلمات, فمثلاً البغدادین إن ارادوا ان یقولوا هذا هو هنا, فیقولون: هیاته هوه هنانه. أما الکربلائیة فیقولون حسب لهجتهم, هذا هوه هنانه.
أمااللهجة النجفیة, فیه تقترب للریف اکثر, فإنهم یکسرون أول الأفعال فی معظم الأحیان, فمثلاً عنما یرید أن یقول أقول لک, فإن النجفی یقول: أکِلَّک, أو عندما یرید أن یقول:أضربک, فإنه یقول: أضِربک. وعند النجفیین لفظه (جه)أو بصورة أصح (تشه), وهی تعنی, إذن، وأصل هذا المصطلح هو الکلمة الآرامیة "کا" والتی تعطی نفس المعنى وتستخدم بنفس الطریقة خاصة قبل الأفعال وهی کلمة مستخدمة إلى حد الآن فی القصائد الآرامیة
حرف الألف
الأوادم : جمع آدمی بلهجة اهل الریف فی العراق
أفتدی : الشخص الذی یردتی البطلون والجاکیت
أریحی : الشخص المحب للنکتة
اروحلج فدوة : وللمذکر أروحلک فدوة : تعنی فداک الروح
أشییج : وللمذکر أشبیک وتعنی ماذا بک
أشلونج : وللمذکر أشلونک : وتعنی کیف الحال
أش دا تسوی : ماذا تعمل
أهوایه : الشیء الکثیر
أبو الحصین. (الثعلب)
أبو سرحان.(الذئب)
أبو خمیس.(الأسد)
أم سبعة وسبعین : سمیت هکذا على عدد الأرجل التی فی جسمها
حرف الباء
براحتک : کیف ما ترید
بعد روحی : وهذه الکلمة تشتهر بها اهالی النجف وکذالک یقولون بعد أرویحتی وتعنی یاعدل روحی
باچر: تعنی غداً
بنچرچی : وتعنی العامل الذی یصلح عجلات السیارة
بعد عینی. یاعدل عینی
بزاز: بائع القماش أو یقال ایضاً القماش
بلشة : ورطة
باوعیلی : أنظرلی
باوع لهنا :أنظر الى هنا
بابوج , الکلاش : نعال جلد
حرف التاء
تعبان : من التعب
تایه : یعنی ضائع
تمن : الرز
ترید : ترغب
تشریب : اکله جنوبیة
تروح :تذهب
تمشی : تأتی
توثیة .عصا غلیظة تتخذ من شجرة التوت
تگدر : تسنطیع
حرف الثاء
ثلاجه :تعنی البراد
ثنیة : تعنی مقدمة البیت عند باب البیت
حرف الجیم
چلبت :تعنی البقاء
چرچف : القماش الذی یوضع على الأسره
چف : قبظة الید
چفچیر : هی احدى ادوات المطبخ العراقی واحیاناً یستخدم للضرب
جیب.أصل الکلمة فعل آمرمن جاء یجئ : تعنی اعطنی
جایجی : بائع الشای
جام: الزجاج والأقداح
چمالة. جزء صغیر زیادة
حرف الحاء
حرامی : السارق
حلاوة : تعنی الشیء الحلو الطعم
حیال : المخادل
حمامچی : صاحب الحمام
حمال : العامل الذی یحمل الأشیاء بالأجرة
حرف الخاء
خوش :وتعنی جید أو طیب
خلی :دع أو أترک
خشم : یعنی أنف
حرف السین
سیان : الطین الأسود
حرف الشین
شربت : العصیر
شقندحی : الشخص المحب للنکتة
شمدرینی : لااعلم
شمعرفنی : لااعرف شیء
شاکو : ماذا جرى
شصار : ماذا حدث
شبیک : ماذا بک
حرف الصاد
صرمایة : الذخیرة
صوچ : تعنی الذنب
صوبة : مدفئة نفطیة
صایة : وهی احدى لباس الرجل فی جنوب العراق
حرف الطاء
طابوگه : الحجر الذی یستخدم فی البناء
طلی. الخروف
طرگاعه : المصیبة
طابو. بنایة العقارات
طرشی : الخضروات المخلله

حرف القاف
قمچی : تستعمل لضرب الخیول والحیوانات
قبانچی : الشخص الذی یوزن البضاعة
قندرچی : الشخص الذی یصنع الأحذیة
قصر : البیت الکبیر
حرف العین
عرقچین : وهی تلبس من قبل الرجال تحت الیشماخ والغترة
عزه : تعنی العزاء
عالکیف. حسب المرام
على شنو : على ماذا
حرف الکاف
کافی : من الأکتفاء
کلشی : أی شیء
کرش : البطن الکبیرة
کیمیة. أی یدر أرباح
کلیچة:نوع من انواع الکیک
کلاوجی :یعنی یضحک على الناس ویخدعهم
کرایب: أی الأقرباء
گولچی : حارس المرمى
گشمش : أی الزبیب الجاف
گاع :الأرض
حرف اللام
لوتی : أی مخادع
لیش : لماذا
لیوین : الى أین
حرف المیم
ما ادری : لااعلم
مغازچی : بائع الکراسی والمناضد المرایا واللوازم المنزلیة
ما ارید : لا ارغب
حرف النون
نزل : مستأجری قسم من البیت مع اصحاب الدار
نونة :دائرة صغیرة سوداء ترسم بین الحاجبین
حرف الهاء
هوسه : ضجیج
هسه : حالاً
هیج : هکذا
حرف الواو
واشی : النمام
وینج :أو وینک : این انت
ولی : أذهب
وین : این

باچة:- رأس الخروف ، أکلة عراقیة شعبیة
أدب سِـز:- الشخص العدیم الأدب ، کلمة ترکیة الأصل جداً
آزنیــف:- إحدى لعبات الدومینو
إستکان:- قدح الشای الصغیر المغزلی الشکل
إشسویت:- ماذا عملت
أغاتی:- کلمة تستعمل لتدلیل المقابل مشتقة من کلمة (آغا) الترکیة، لقب إحترام
أفرار:- هارب من الخدمة العسکریة الإلزامیة
أکو:- یوجد
باغـــة:- بلاستیک، مادة لدائنیة
بانزین خانة:- محطة وقود سیارات
بایک هوة:- تسرب الهواء الى شئ ما مما أدى إلى إعابته و عدم إکتماله
بحّارة:- مفردات ما بعد احتلال العراق، مفردة تتعلق بإمتهان تهریب الوقود من المحطات بخزانات کبیرة مرکبة على سیارات
براطیل:- رشاوی ، رُشــى
بزّونة:- قــطة
بستوگة:- إناء فخاری کبیر یستعمل لحفظ الأشیاء لأمد طویل کالزیوت و المخللات
بسطال:- حذاء عسکری ذی رقبة طویلة، جزمة
بطــــران:- من البطر، من یطلب طلبات غیر معقولة مترفة لدرجة کبیرة
بوری:- صنبور المیاه أو ماسورتها و تستعمل کلمة (أکل بوری) للأشارة إلى نکبة شخص بحادث مفاجئ مؤلم
بوز:- فم
تانکی:- خزان میاه ، أصلها إنکلیزی
تایر:- دولاب، عجلة أصلها انکلیزی
تبسی:- إناء طهی مسطح عالی الجوانب ، أکلة عراقیة
تختـــة:- سطح تقطیع اللحم الخشبی
تراچی:- أقراط الإذن
تشریب:- ثرید اللحم و الخبز
التکییت:- عادة عراقیة ، رمی النقود على موکب العرس و المحتفلین أو الین
تمن:- رُز
تـُـنـْـگة:- إناء فخاری یستخدم لحفظ و تبرید المیاه
تنکـــة:- صفیحة معدنیة
جام:- زجاج
جدّاحـــة:- ولاعة سجائر
چـولة:- جهاز تسخین طعام یعمل بمبدأ الفتیل و النفط و تصف أیضاً الشخص ال الذی یحرق الآخرین
چـوالات:- أغراض و متعلقات شخص ما
چــوب:- إنبوب مطاطی لأطارات السیارات ، أصلها أنکلیزی: تیوب
چـوبی:- رقصة عراقیة جماعیة ، دبکة
جلافیط:- تستخدم لفضلات اللحم غیر القابلة للأکل لأحتوائها على دهون و غضاریف
حاروگة:- ماکینة الأحراق، الشخص ال الذی یقوم بإحراق ألآخرین
حکاکـــة:- الرز المحمص فی قاع إناء الطهی
حنقبازیات:- العاب بهلوانیة أو طرزانیات أو إستعراضات یقوم بها البعض لعرض أنفسهم بشکل یخالف الواقع
حواسم:- کل من إغتنى عن طریق السرقة بعد احتلال بغداد نسبة إلى م الحواسم الاخیرة
حولی:- العجل الذی بلغ من العمر سنة فما فوق ، أصلها : حول و هی (العام) من الزمن
خابرنی عود:- عبارة تقال عند الیأس من الأتفاق على نهایة ما أو حدث ما، المعنى: إتصل بی تلفونیاً
خاش بالأبریگ:- للشخص المتدین أکثر من اللازم لدرجة التقوقع ، المعنى: داخل فی الأبریق
خاشوکة:- ملعقة الطعام
خاولی:- منشفة الید
خبصة:-تزاحم، تجمع بشری کبیر
خصم الحـچـی:- آخر الکلام، مسک الختام
خایس:- متعفن ، فاسد و تستعمل للمأکولات والبشر
خَرَنْـگعی:- جبان، شخص خائف و متردد
خفیفی:- معجنات مشویة دون حشوة، تسمى أحیاناً خفیفیات، تؤکل مع الشای
خیار تعروزی:- خیار قثــّــاء
دبــــل:- تقال للشخص المتمکن مادیاً ذا القدرة المالیة العالیة، مزدوج أصلها إنجلیزی
دبنــگ:- درجة متمیزة من درجات الغباء
دگة ناقصة:- العمل الدنئ الذی یرتکبه شخص بحق آخرین
دِثـــــو:- تقال لشخص یمتلک نوع خارق من الغباء
دچـــة:- العتبة و تستعمل أیضاً لوصف غباء شخص متمیز أیضاً
دربونة:- حارة فرعیة ضیقة
درنفیس:- مفک براغی، مفتاح مسامیر لولبیة، کلمة فرنسیة الأصل
دشبـــول:- لوحة مفاتیح السیارة , أصلها إنکلیزی : داشبورد
دشداشة:- الثوب الرجالی العربی
دشلمة:- شرب الشای على الطریقة الأیرانیة بوضع قطع السکر فی الفم و لیس بخلطها مع الشای نفسه
دُعبُــلـّـة:- بلیة ، کرات زجاجیة یستخدمها الأطفال
دوشــگ:- مرتبة السریر
دولکة:- دورق المیاه
دیلکو:- موزع الشرر فی السیارة ، أصل الکلمة: شرکة أی سی دیلکو الأمیرکیة
رازونة:- حافة الشباک البارزة
راشدی:- صفعة قویة و قد تقترن بکلمة ..
چربایة :- سریر نوم
چرخچی:- حارس لیلی
رزنامـــة:- تقویم سنوی، أصلها فارسی
گُـرصة:- رغیف الخبز
گـرط الحبل:- مصطلح یعبر عن وفاة أحدهم بأنه (قرض الحبل) و توفاه الله
زردة:- حلوى عراقیة تتکون من الرز المطبوخ مع السکر و الزعفران و اللوز، أصلها فارسی و تعنی اللون الأصفر
زعطوط:- تقال للشخص ذی التصرفات الصبیانیة ، الطفل الغیر واعی
زفر:- متلوث بالزیت أو رائحة السمک، تستعمل للشتیمة أحیاناً للشخص القذر
زقنبوت:- للتعبیر عن السخط من حالة ما و تستعمل لذم الأکل الذی یتناوله المذموم و قد تسبقها کلمة (سم) لتصبح سم و زقنب
زنود الست:- حلویات شرقیة ساخنة تتکون من لفائف عجین محشوة بالکاسترد و مقلیة بالزیت و مغطاة بالفستق الحلبی المطحون
زنگین:- غنی
سختـچـی:- تقال للشخص المحتال و المعتاش على الحیلة و الشخص الذی ینصب على الناس لهدف کومیدی أوغیر کومیدی
سعلـــوة:- کائن مرعب من جنس الجن یظهر فی الأماکن المهجورة یشبه الحیوان المتوحش
سکوتـــی:- تقال للشخص الکتوم
سویچ:- مأخذ الکهرباء و تستعمل أیضاً لوصف الشخص المخبول ، مفتاح سیاره
شاذی:- قرد و تستعمل أیضاً لوصف الشخص الخفیف
شغلة عاویــة:- تقال للشئ الذی لم تعد له فائدة أو نفع ، عاویة: من عواء الکلب
شقـنـدحی:- تقال للشخص المرح، الفکه و ناصب المقالب للناس بشکل غیر مؤذی، حاضر النکتة
شلونــک:- کیف حالک، أصلها : ما هو لونک
صاموط لاموط:- دلالة على الصمت التام و إنقطاع الکلام
صخمــان:- سخام ، سواد القدور
صرمایة:- المال الذی تم توفیره للزمن و الأیام السوداء
صوبة:- مدفأة بأنواعها
صوندة:- خرطوم المیاه المطاطی ، کلمة فرنسیة الأصل
طاسة:- إناء نصف کروی
طامس:- غاطس
طب:- أدخل
طرگاعة :- المصیبة التی تنزل على رأس الأنسان، کلمة جنوبیة
طرطبیس:- تقال للشخص الجاهل بأشیاء کثیرة و الکسول فی مجال التعلم
طرطور:- الشخص التافه
طِـــــرِن:- نوع خاص و متمیز من الهبل
طنطل:- تقال للشخص الطویل و تستعمل أیضاً لوصف أحد وحوش الجن
عبالی:- إعتقدت ذلک، أصلها: کان على بالی
عتوی:- الهر الضخم الحجم و تستعمل أیضاً لوصف الأشخاص ذوی البنیة القویة و الشخصیة الجریئة
عربانة:- العربة بکل أنواعها
عگرگة , عگروگ:- ضفدع ، تستعمل أیضاً لوصف الشخص المغرور المنتفخ مثل الضفدع
علاسّ:- شخص متخصص بإیجاد ضحایا لعصابات الخطف، مفردات ما بعد الاحتلال
فاهــــی:- قلیل الحلاوة و تستعمل أیضاً لوصف الأشخاص التافهین أو غیر الناضجین أحیاناً
فشافیش:- المشویات المنتقاة من أعضاء الخروف کالکلى و الرئة و الطحال
فطیـــــر:- تقال للشخص السخیف، غیر الناضج و غیر المتزن بتصرفاته
فلت:- هرب سریع
قفـّاص:- شخص مخادع ینتهز الفرص لخداع الضحیة البسیطة
قـّز القرط :- مسبّـة تعنی طلب السکوت من شخص ما
قمصلة:- جاکیت بمختلف أنواعه
قندرة:- حذاء ، مرکوب
قوانــة:- إسطوانة موسیقى
قوری:- إبریق الشای
قوطیة:- علبـــة
قیطان:- رباط الحذاء
کاشی فرفوری:- بلاط سیرامیک
کلاوات:- مجموعة إحتیالات
کلاوچــی:- محتال
کلبـچة:- أصفاد یدویة
کلک:- وسیلة نقل مائی قدیمة عبارة عن سلة کبیرة مطلیة بالقار
کلـّــــة:- ضربة من الرأس لکرة قدم أو فی مشاجرة
کلیـچـة:- معجنات عراقیة محشوة بالتمر أو المکسرات أو ما شابهها من مواد تماثل (المعمول) فی بلاد الشام
لزگـة:- لصقة ، و تستعمل لوصف الشخص الثقیل على القلب ، الملتصق بالشاکی
لغـــوی: - تقال للشخص الثرثار و کثیر الکلام
لفـّــة:- ساندویتش بأنواعه
لـچـمة:- ندبة إثر حرق
لـِگـن:- إناء معدنی کبیر یستخدم للعجن و الأستخدا
لوچــة:- لحوح
لوتـــــــی:- شخص متمکن و محتال و ذکی قادر على التخلص من المصاعب و تسلیک طریقه بسهولة وسطها
لیطة:- شظیة الخشب
ماشة:- لاقطة الشعر و تستعمل أیضاً لملقط قطع الفحم
مبرطم:- تقال للشخص العبوس متدلی الفم
متسودن:- واقع فی الغرام أو فی مصیبة ما، مشتقة من السواد
مجعمر:- غیر منتظم السطح
مخربط:- تصف الشئ أو الشخص غیر المنتظم
مخنفس:- تستعمل لوصف الضوء الخافت و الرجل الطویل الشعر بغیر ترتیب
مـگدّی:- مستجدی أو طالب حسنة و تجمع على مـگـادی
مرعبَــلْ:- شخص غیر منظم فی عمله أو ملبسه أو أی نشاط متعلق به
مزیقة:- الفرقة الموسیقیة الشعبیة المصاحبة لأی فرح ، أصلها: موسیقى
مسحاة:- جاروف یدوی یستعمل فی الزراعة غالباً
مصارین:- أمعاء
ههههههههههههههـ
حلوووة مو ..؟


المصدر: http://www.ahlalanbar.net/showthread.php?t=132626#ixzz4fQogKol2

اجمل اللهجات العراقیه...احلى الکلام کلام العراقی

اجمل اللهجات العراقیه...احلى الکلام کلام العراقی

العراق بلد کبیر وفیه عدة لهجات عربیة, حیث فی الشمال هناک اللهجة الموصلیة, أو ما یسمیها العراقیین ( المصلاویة ), وهذه اللهجة هی, قریبة للغة الفصحى من ناحیة تلفظ حرف القاف, لأن بقیة العراقیین بحکم لهجاتهم یحولون حرف القاف إلى (کـ) أو بعبارة اصح إلى الحرف (g)(الجیم المصریة), فمثلاً تجد العراقیین لا یقولون (قال) بل یقولون(کال), أما المصلاویین فیلفظوها بالقاف.
وکلما اتجهت من الموصل إلى الجنوب, تتغیر اللهجة وتتحول إلى لهجة قریبة للبداوة, نظراً للمد البدوی فی المحافظات الشمالیة من العراق, من امثال تکریت وسامراء, والأنبار. فإن هذه المدن لهجتها هی قریبة للبغدادیة ولکن التأثیر البدوی بارز فیها.
أما بغداد, فتمتاز لهجتها, بالبساطة, وبطأ الکلام ووضوحه, وهی أقرب اللهجات العراقیة للفصیح.
واللهجة الکربلائیة هی قریبة للهجة البغدادیة, ولکن هناک فوارق فی بعض الکلمات, فمثلاً البغدادین إن ارادوا ان یقولوا هذا هو هنا, فیقولون: هیاته هوه هنانه. أما الکربلائیة فیقولون حسب لهجتهم, هذا هوه هنانه.
أمااللهجة النجفیة, فیه تقترب للریف اکثر, فإنهم یکسرون أول الأفعال فی معظم الأحیان, فمثلاً عنما یرید أن یقول أقول لک, فإن النجفی یقول: أکِلَّک, أو عندما یرید أن یقول:أضربک, فإنه یقول: أضِربک. وعند النجفیین لفظه (جه)أو بصورة أصح (تشه), وهی تعنی, إذن، وأصل هذا المصطلح هو الکلمة الآرامیة "کا" والتی تعطی نفس المعنى وتستخدم بنفس الطریقة خاصة قبل الأفعال وهی کلمة مستخدمة إلى حد الآن فی القصائد الآرامیة
حرف الألف
الأوادم : جمع آدمی بلهجة اهل الریف فی العراق
أفتدی : الشخص الذی یردتی البطلون والجاکیت
أریحی : الشخص المحب للنکتة
اروحلج فدوة : وللمذکر أروحلک فدوة : تعنی فداک الروح
أشییج : وللمذکر أشبیک وتعنی ماذا بک
أشلونج : وللمذکر أشلونک : وتعنی کیف الحال
أش دا تسوی : ماذا تعمل
أهوایه : الشیء الکثیر
أبو الحصین. (الثعلب)
أبو سرحان.(الذئب)
أبو خمیس.(الأسد)
أم سبعة وسبعین : سمیت هکذا على عدد الأرجل التی فی جسمها
حرف الباء
براحتک : کیف ما ترید
بعد روحی : وهذه الکلمة تشتهر بها اهالی النجف وکذالک یقولون بعد أرویحتی وتعنی یاعدل روحی
باچر: تعنی غداً
بنچرچی : وتعنی العامل الذی یصلح عجلات السیارة
بعد عینی. یاعدل عینی
بزاز: بائع القماش أو یقال ایضاً القماش
بلشة : ورطة
باوعیلی : أنظرلی
باوع لهنا :أنظر الى هنا
بابوج , الکلاش : نعال جلد
حرف التاء
تعبان : من التعب
تایه : یعنی ضائع
تمن : الرز
ترید : ترغب
تشریب : اکله جنوبیة
تروح :تذهب
تمشی : تأتی
توثیة .عصا غلیظة تتخذ من شجرة التوت
تگدر : تسنطیع
حرف الثاء
ثلاجه :تعنی البراد
ثنیة : تعنی مقدمة البیت عند باب البیت
حرف الجیم
چلبت :تعنی البقاء
چرچف : القماش الذی یوضع على الأسره
چف : قبظة الید
چفچیر : هی احدى ادوات المطبخ العراقی واحیاناً یستخدم للضرب
جیب.أصل الکلمة فعل آمرمن جاء یجئ : تعنی اعطنی
جایجی : بائع الشای
جام: الزجاج والأقداح
چمالة. جزء صغیر زیادة
حرف الحاء
حرامی : السارق
حلاوة : تعنی الشیء الحلو الطعم
حیال : المخادل
حمامچی : صاحب الحمام
حمال : العامل الذی یحمل الأشیاء بالأجرة
حرف الخاء
خوش :وتعنی جید أو طیب
خلی :دع أو أترک
خشم : یعنی أنف
حرف السین
سیان : الطین الأسود
حرف الشین
شربت : العصیر
شقندحی : الشخص المحب للنکتة
شمدرینی : لااعلم
شمعرفنی : لااعرف شیء
شاکو : ماذا جرى
شصار : ماذا حدث
شبیک : ماذا بک
حرف الصاد
صرمایة : الذخیرة
صوچ : تعنی الذنب
صوبة : مدفئة نفطیة
صایة : وهی احدى لباس الرجل فی جنوب العراق
حرف الطاء
طابوگه : الحجر الذی یستخدم فی البناء
طلی. الخروف
طرگاعه : المصیبة
طابو. بنایة العقارات
طرشی : الخضروات المخلله

حرف القاف
قمچی : تستعمل لضرب الخیول والحیوانات
قبانچی : الشخص الذی یوزن البضاعة
قندرچی : الشخص الذی یصنع الأحذیة
قصر : البیت الکبیر
حرف العین
عرقچین : وهی تلبس من قبل الرجال تحت الیشماخ والغترة
عزه : تعنی العزاء
عالکیف. حسب المرام
على شنو : على ماذا
حرف الکاف
کافی : من الأکتفاء
کلشی : أی شیء
کرش : البطن الکبیرة
کیمیة. أی یدر أرباح
کلیچة:نوع من انواع الکیک
کلاوجی :یعنی یضحک على الناس ویخدعهم
کرایب: أی الأقرباء
گولچی : حارس المرمى
گشمش : أی الزبیب الجاف
گاع :الأرض
حرف اللام
لوتی : أی مخادع
لیش : لماذا
لیوین : الى أین
حرف المیم
ما ادری : لااعلم
مغازچی : بائع الکراسی والمناضد المرایا واللوازم المنزلیة
ما ارید : لا ارغب
حرف النون
نزل : مستأجری قسم من البیت مع اصحاب الدار
نونة :دائرة صغیرة سوداء ترسم بین الحاجبین
حرف الهاء
هوسه : ضجیج
هسه : حالاً
هیج : هکذا
حرف الواو
واشی : النمام
وینج :أو وینک : این انت
ولی : أذهب
وین : این



اتمنى اان تنال اعجابکم...............

أن لم تسخو بما تسخو به الحیاة فانک أحمق بالحرص تفتخر

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۱:۵۷
علی مهری

العاب ریاضیة منوعة

أکروبات

Acrobatics

العاب قوى

Athletics

ایروبیکس

Aerobics

بالیه مائی

Water ballet

بلیاردو

Billiards

بولینج

Bowling

بیسبول

Baseball

تایکوندو

Taekwondu

تجدیف

Rowing

تزحلق على الثلج باستخدام أداتین للتزحلق

Skiing

تزحلق على الثلج باستخدام لوح خاص

Snowboarding

تزحلق على الجلید باستخدام حذاء خاص بالتزحلق

Ice Skating

تسلق الجبال

Mountain Climbing

تمارین ریاضیة لتقویة الجسم وتناسقه

Calisthenics

تنس

Tennis

تنس طاولة

Table Tennis

تنس طاولة

Ping Pong

جرى

Running Race

جمباز

Gymnastics

جمباز إیقاعی

Rhythmic Gymnastics

جودو

Judo

جولف

Golf

خماسی

Pentathlon

خماسی حدیث

Modern Pentathlon

راکیت

Rackets (Racquets)

رجبی

Rugby

رفع الأثقال

Weightlifting

رمایة

Shooting

رمى الرمح

Javelin Throw

رمى القرص

Discus Throw

رمى کرة معدنیة (مطرقة)

Hammer Throw

رمى کرة معدنیة ثقیلة

Shot -put

سباحة

Swimming

سباحة توقیعیة (إیقاعیة)

Synchronized Swimming

سباق الیخوت

Yacht Race

سباق اختراق الضاحیة

Cross-Country Race

سباق الحواجز

Hurdle Race

سباق الدراجات البخاریة

Motorcycle Race

سباق الزوارق

Regatta

سباق الزوارق البخاریة

Motorboat Race

سباق السیارات

Rally

سباق المراکب الشراعیة

Sailboat Race

سباق دراجات

Cycling

سباقات المضمار والمیدان

Track-and-Field

إسکواش

Squash

سهم وقوس

Archery

شطرنج

Chess

شیش

Fencing

عشاری (مسابقة من عشرة سباقات)

Decathlon

غطس

Diving

فروسیة ( رکوب الخیل )

Horsemanship

فروسیة ( رکوب الخیل )

Equestrianism

کاراتیه

Karate

کرة الریشة

Badminton

کرة السلة

Basketball

کرة القدم

Soccer

کرة القدم

Football

کرة القدم الأمریکیة

American Football

کرة القدم النسائیة

Women's Football

کرة القدم النسائیة

Women's Soccer

کرة الماء

Water polo

کرة الید

Handball

کرة خماسیة

Pent ball

کرة طائرة

Volleyball

کریکیت

Cricket

کمال أجسام

Bodybuilding

کونغ فو

Kung Fu

ماراثون

Marathon

مصارعة

Wrestling

مصارعة الثیران

Bullfighting

مصارعة حرة

Freestyle Wrestling

مصارعة رومانیة

Greco-Roman Wrestling

مصارعة یابانیة

Jujitsu (Jiujutsu / Jujutsu )

ملاکمة

Boxing

ملاکمة

Pugilism

هرولة

Jogging

هوکی

Hockey

هوکی الجلید (هوکی الانزلاق)

Ice Hockey

وثب بالزانة

Pole Jump

وثب ثلاثی

Triple Vault

وثب طویل

Long Jump

وثب عالی

High Jump

یوجا

Yoga

 

 

 

 

 

مصطلحات کرة القدم

اتحاد أمریکا الجنوبیة لکرة القدم (CONMEBOL)

Confederacion Sudamericana de Futbol

اتحاد أمریکا الشمالیة والوسطى لکرة القدمCONCACAF

Confederacion Notre-Centro-Americana Y del Caribe de Futbol

اتحاد کرة القدم

Football Association

إسقاط الکرة

Drop

إصابة

Injury

إضاعة الوقت بطریقة متعمدة

Deliberate Time Wasting

اعتراض طریق لاعب منافس

Obstruction

اعتزال اللاعب

Retirement

الاتحاد الأسیوی لکرة القدم ( AFC )

Asian Football Confederation

الاتحاد الإفریقی لکرة القدم

African Football Federation

الاتحاد الإفریقی لکرة القدم ( کاف ) ( CAF )

Confederation Afraicane De Football

الاتحاد الاقیانوسی لکرة القدم ( OFC )

Oceania Football Confederation

الاتحاد الأوربی لکرة القدم ( UEFA )

Union of European Football Associations

الاتحاد الدولی لکرة القدم ( فیفا ) ( FIFA )

Federation Internationale De Football Association

إنذار للاعب

Booking

إنذار للاعب

Caution

انطلق بالکرة برکلات قصیرة سریعة

Dribble

بطولة الدوری

League Championship

بطولة الکأس

Cup Championship

تأهل للنهائیات

Qualify for finals

تبادل الکرة بین زمیلین لتخطى الخصم

One -Two

تبدیل اللاعبین

Substitution

تسلل

Offside

تصویب الکرة تجاه المرمى

Shooting

تعادل

Draw

تمریر الکرة

Passing

تمریرة طویلة

Long Pass

تمریرة قصیرة

Short Pass

جناح

Winger ( Wing )

حائط من اللاعبین

Wall

حارس المرمى

Goalkeeper

حراسة المرمى

Goalkeeping

حکم

Referee

حلق المرمى

Goalmouth

خصم

Opponent

خط التماس

Touch Line

خط المرمى

Goal Line

خط منتصف الملعب

Centre Line

خطأ (مخالفة)

Foul

دائرة منتصف الملعب

Centre Circle

دفاع

Defense

دوری کرة القدم

Football League

رأس الحربة

Spearhead

رایة

Flag

رکن الملعب

Corner

رمیة تماس

Throw-in

زمیل فی الفریق

Team mate

سجل هدفا

Score a goal

سوء سلوک

Misconduct

شبکة

Net

صانع العاب

Playmaker

صعود فریق للقسم الأعلى مباشرة

Promotion

صفارة ( صافرة )

Whistle

ضربات (رکلات) الجزاء الترجیحیة

Penalty Shoot-outs

ضربات (رکلات) الجزاء الترجیحیة

Penalty Deciders

ضربة (رکلة) مرمى

Goal kick

ضربة (رکلة) جزاء

Penalty Kick

ضربة (رکلة) حرة غیر مباشرة

Indirect Free Kick

ضربة (رکلة) حرة مباشرة

Direct Free Kick

ضربة (رکلة) رکنیة

Corner Kick

ضربة البدایة

Kickoff

طرد لاعبا

Send off

ظهیر قشاش (یلعب خلف جمیع المدافعین لتغطیتهم)

Sweeper

عمود یحمل الرایة الموجودة فی رکن الملعب

Flag post

فرق الأهداف بین ما سجله فریق وما دخل مرماه

Goal Difference

فریق

Team

فریق بطل

Champion Team

فوز

Win

قائد الفریق ( کابتن )

Team Captain

قائم رأسی للمرمى

Post

قائم عرضی علوی للمرمى

Crossbar

قلب الهجوم

Central Striker

کأس الأمم الأسیویة

Asian Nations Cup

کأس الأمم الأوروبیة

European Nations Cup

کأس الأمم الإفریقیة

African Nations Cup

کأس البطولة / درع البطولة

Trophy

کارت احمر (للطرد)

Red Card

کارت اصفر (للإنذار)

Yellow Card

کرة

Ball

لاعب بدیل

Substitute

لاعب کرة القدم

Football Player

لاعب کرة القدم

Footballer

لاعب وسط الملعب

Midfielder

لعب الکرة بالرأس

Heading

لعبة خطرة

Dangerous Play

مباراة ودیة

Friendly Match

محاولة اخذ الکرة من الخصم الذی یسیطر على الکرة

Tackle

مدافع

Defender

مراقبة اللاعب المنافس

Marking

مرمى

Goal

مسابقة

Tournament

مساعد الحکم (حامل الرایة )

Linesman

مساعد الحکم (حامل الرایة )

Assistant Referee

معترض على قرار الحکم

Dissent

ملعب کرة القدم

Football Field

منطقة الجزاء

Penalty Area

منطقة المرمى

Goal Area

مهاجم

Attacker

مهاجم

Forward

مهاجم

Striker

میقاتی

Timekeeper

نادی

Club

نجم

Star

نجم فوق العادة

Superstar

نجم کرة القدم

Soccer Star

نقطة

Point

نقطة الجزاء

Penalty Spot

هاتریک (تسجیل 3 أهداف)

Hat-trick

هبوط فریق للقسم الأدنى مباشرة

Relegation

هجوم

Attack

هداف

Scorer

هدف

Goal

هدف التعادل

Tying goal

هزیمة

Defeat

وسط الملعب

Midfield

وقت إضافی

Additional Time

وقت إضافی

Extra Time

وقت إضافی

Added Time

 

 

 

 

 

مصطلحات ریاضیة عامة

أحداث ریاضیة

Athletic Events

إحداث ریاضیة

Sporting Events

العاب اولیمبیة

Olympic Games

العاب اولیمبیة

Olympics

أندیة القمة ( الأندیة الکبرى )

Top Clubs

اولمبیاد

Olympiad

بطل

Champion

بطولة

Championship

بطولة العالم

World Championship

بطولة العالم تحت 17 سنة

U-17 World Championship

تجهیزات ومنشآت ریاضیة

Sporting Facilities

تدریب

Training

تدلیک

Massage

جمنازیوم

Gym ( Gymnasium )

حارة (فی سباقات الجری والسباحة)

Lane

حامل اللقب

Titleholder

ربع نهائی (دور الثمانیة)

Quarterfinal

روح ریاضیة

Sportsmanship

ریاضة جماعیة ( فرق )

Team Sports

ریاضة فردیة

Individual Sports

ریاضی (ذو روح ریاضیة)

Sportsman

زوجی

Doubles

سباح

Swimmer

إستاد

Stadium

ضربة قاضیة فنیة

Technical Knockout

عداء ( متسابق )

Racer

عداء ( متسابق )

Runner

فارس

Equestrian

فارس

Horseman

فارس

Jockey

فردى

Singles

فریق اولیمبی

Olympic Team

فریق الشباب

Youth Team

فریق الناشئین

Junior Team

فریق وطنی

National Team

قبل النهائی (دور الأربعة)

Semifinal

کأس العالم

World Cup

لاعب الجولف

Golfer

لاعب السهم والقوس

Archer

لاعب جمباز

Gymnast

لاعب ریاضی

Athlete

لاعب کمال الأجسام

Bodybuilder

لعبة

Game

مباراة

Match

متفرج

Spectator

محترف

Professional

مدرب

Trainer

مدیر فنی للفریق

Coach

مسابقة

Competition

مسابقة

Tournament

مشجعون

Fans

مصارع

Wrestler

مصارع الثیران

Bullfighter

مصارع الثیران

Matador

مصارع الثیران

Toreador

مصارع الثیران

Torero

مضرب

Racket ( Racquet )

مضمار ( حلبة السباق )

Race course

مضمار ( حلبة السباق )

Race track

ملاکم

Boxer

ملاکم

Pugilist

ملاکم الوزن الثقیل

Heavyweight

منافس

Competitor

موسم ریاضی

Season

میدالیة

Medal

نادی القرن

Club of the century

نادی مئوی

Centenary Club

نهائیات (المباریات النهائیة)

Finals

هواة

Amateurs

وزیر الشباب والریاضة

Minister of Youth and Sports

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۰۵
علی مهری

                                                         (((أعضاء الإبل)))

المشفر : جمعه مشافر : بمنزلة الشفة من الإنسان

. الجران : من مذبح البعیر إلى منحره

. الزور : صدر البعیر

. الجشم : صدر البعیر

. الخلف : الضرع

. الخیف : جلد الثیل

. الطبی : حلمة الضرع التی فیها اللبن

. الضرة : الضرع کله ما خلا الأطباء

. مساعر الإبل : آباطها ومارق منها

. الغارب : الکاهل

. الملاطان : جانبا السنام

. التامک : السنام

. الشاکلة : ماولی الجنب

. المقلم : قضیب البعیر وغلافه

. الثیل : القضیب

. الحیاء : فرج الناقة

. العجب : أصل الذنب

. العجاوة والعجایة : عصب فی قوائم الإبل تنحدر من رکبة البعیر إلى الفرسن

. الخف من الإبل : کالحافر من الخیل

، والظلف من الشاء والبقر

. الفس : طرف خف البعیر

. (رفه بس) البخصة : لحم أسفل خف البعیر

. المنسم : طرف الخف .

(ایضا طرفه بس ) ناقة خثماء : مستدیرة الخف قصیرة المناسم

. تعیر أرح : عریض الخف

. (((الوان الإبل))) بعیر أحمر : لم یخالط حمرته شیء

. بعیر أورق : أسود یخالط سواده بیاض

. بعیر أدهم : اشتدت ورقته حتى یذهب البیاض الذی فیه ناقة جرشیة : حمراء

. بعیر أشکل : یخالط سواده حمرة أو غبرة

. المغض : البیض من الإبل الخالصة البیابض

. الأدم : الشدید السمرة ، وقیل : الأبیض فإن خالطته حمرة فهو أصهب .

الأعیس : الذی خالط بیاضه شقرة

. الأکهب : من الکهبة وهی غبرة مشربة سواداً .

الهجان : البیضاء الخالصة اللون . الأخضر : الذی اغبر حتى یضرب إلى الخضرة .

الأحوى : الذی خالط خضرته سواد وصفرة .

الأکلف : الشدید الحمرة یخلط حمرته سواد لیس بخالص .

الأحسب : الذی فی سواده حمرة أو بیاض .

الأمغر : فی وجهه حمرة مع بیاض صاف

. الأسمر : الذی یضرب إلى البیاض فی شهبة

. (((صفات الإبل))) القریع من الإبل : المختار للضراب .

الفنیق : الذی نعم وسمن للفحلة ونجابة الضراب

. المخناف من الإبل : کالعقیم من الناس

. الحوار : ولد الناقة حین یولد إلى أن یفطم .

( الحویر) الفصیل : الذی یأکل الشجر ویشرب الماء بعد أن یفصل عن أمه إذا بلغ سنة

. القعود : الذکر الثنی الذی لا یتبع أمه

. والقلوص : الثنیة بمنزلة الفتى والفتاة .

الناقة الرائم والرؤوم : العطوف على ولدها

. العلوق : التی لا ترأم ولدها ، ولکنها تشمه ولا تدرعلیه

. الظئر والظؤور : التی تعطف على ولد غیرها

. الجراض : اللطیفة

. ( جریظا ناقه واحد من خویای ) هههههههه

الواله : التی یشتد وجدها على ولدها

. العجول : التی مات ولدها

. الحلوب : ذات اللبن

  الشصوص : التی لا لبن لها

. ( مانریدها) جمل علندی : شدید مسن

. ناقة دوسرة : صلبة شدیدة

، وجمل دوسر: صلب شدید

. ناقة عنس : الشدیدة الصلبة شبهت بالصخرة

. ناقة کوماء : عظیمة السنام

. الدهانج : البعیر ذو السنامین

. الحرجوج : الناقة الضامرة الطویلة

. القبعثرى : الفصیل المهزول

، والجمل الضخم . ناقة عذافرة : عظیمة

. ناقة سرداح : عظیمة طویلة

. ناقة جسرة : عظیمة طویلة

. ناقة کناز : کثیرة اللحم

. ناقة هرجاب : ضخمة طویلة

. ناقة قرواح : طویلة القوائم کأنها تمشی على أرماح

. ناقة دفواء : طویلة العنق

. ناقة سرحوب : طویلة سریعة

. ناقة خنشلیل : طویلة

. ناقة سبطر : جسین طویل

. ناقة عیطموس : التامة الخلق الحسنة الله یستر علیک

ناقه فنق: القلیله اللحم

ناقة شمردلة : حسنة جمیلة

. جمل دعبل : عظیم جمیل

. ناقة عیسجور : شدیدة

. ناقة عرمس : شدیدة

ناقة عنتریس : الشدیدة الکثیرة الحم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۰۸
علی مهری

 

اینترنت

الإنترنت - شبکة حاسوبیة بینیة

internet

سطل بازیافت

سلة المهملات

Recycle Bin

پیک ، پیغام آمور

الرسول ، الساعى

messenger

سخت افزار

الخردوات

hardware

شبکه

ویب - نسیج العنکبوت

web

چاپگر

آلة طابعة

printer

پنجره ها

نوافذ

windows

سند

وثیقة مستند

document

وصل شدن

ربط

connect

به روز در آوردن ،

جدید کردن

تحدیث

update

نقاشی

التصویر

paint

اشتباه

خطأ

error

برنامه

برنامج

program

بستن

اغلاق

close

بازکردن

إعداد ، فتح

open

کلیک ، تلنگر زدن

کلیک ، نقرة

click

بزرگنمایی

یعظم - یکبر

maximize

کوچک کردن

یصغر

minimize

پوشه

مجلد - دوسیة - حافظة

Folder

نوسازی

انعاش ، تجدید

refresh

ویژگی ها،

مشخصات

لوازم

properties

تغییر نام

یعید تسمیة

rename

نمایش

عرض

view

برجسته

بنط اسود

bold

خط کج، شکسته

حرف مایل

italic

اندازه

حجم

size

قالب بندی

تصمیم - صیغة -

هیئة - تشکیل

format

ابزار

ادوات ، وسایل

tools

وارد کردن،درج

درج

Insert

ویرایش

تحریر - تنقیح - تعدیل

edit

پرونده

ملفّ

file

ذخیره

یخزن

save

 

صفحة ذاکریة

page

بازگشت به عقب

لا تعمل -

ارجاع الی الحاله

undo

چسباندن

یحفط

paste

صفحه نمایش

شاشة عرض

screen

خط کش

مسطرة

ruler

صفحه ، تابلو

لوحة

panel

شخصی سازی

یکیف الالکترونی الافتراضی

costomize

سایت

موقع

site

ویروس

فیروس

Virus

صندوق نامه

صندوق البرید

Inbox

امتحان

اختبار - تحقیق - ضمبط - فحص

check

صفحه کلید

لوحة المفاتیح

keyboard

شمارش

حسابات محاسبة

accounts

مودم

المودم - معدل - کاشف

MODEM

سیستم

نظام - منظومة

system

کاربر

مستخدم

user

موش

الفأرة

mouse

کمک

المساعدة، العون

help

مرور کردن

یتصفح - یستعرض

browse

الغاء، لغو

الغاء ، مسح ، ایقاف

cancle

درست

جید - حسن - صحیح

ok

میانبر

قادومیة ، طریق مختصرة

shortcut

شمایل

آیقونة - تمثیل تصویری

icon

لیست

قائمة

Menu

فهرست، شاخص

فهرس

index

نوار ابزار

قضیب وضع

status bar

جایگرین کردن

یستبدل

replace

خاموش کردن، بستن برنامه

وقف أو تعلیق العمل

shutdown

خارق العاده

الساحر

wizard

از راه دور

عن بعد

remote

نمایش

اظهار - عرض - عارضة -عرض المعلومات

display

استعمال

استعمال ، استخدام

apply

گپ

محادثة بدون تکلّف

chat

قطع

قطع الإتصال

disconnect

مجموعه

کتلة

block

افزودن

إنظم

add

فیلتر

مرشح - فلتر

filter

ربط، وصل

ربط ، وصل

link

انتخاب

اختیار

select

حذف

محو ، حذف

delet

وارد کردن

إدخال

Enter  

رمز عبور

کلمة عبور -

کلمة رمز

password

شروع دوباره

اعادة البدء

Restart

گرداننده

دافع/ محرک/

مشغل/ سواقة

drive

دیسک، لوح

قرص ممغنط

Disk

دیسک فشرده

قرص مضغوط

compact disk(cd)

مسیر

مسار

path

نصب

تثبیت - ترکیب -

تنصیب

Install

حذف کامل نرم افزار

یزیل تثبیت البرمجیات

uninstall

بعد

تالی

Next

دیسک سخت

قرص صلب - قرص ممغنط

hard disk

نما، شکل کلی

صورة عامة

profile

جابجایی

نقل

Remove

بازگشت

سابق

Back

تصویر

صورة - نسخة

Image

پس زمینه

خلفیة

back ground

پنهان

یخفی

hide

بارگذاری

حمل - شحن


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۴۹
علی مهری

جدیدترین ومهمترین اصطلاحات کامپیوتر(1)

 Case :غطاء الحاسوب

خوانندهلوح فشرده : قارئة الأقراص

Cd رایتر –کپی کننده Cd: ناسخ الأقراص

Cd ریدر –خواننده لوح فشرده : قارئة الأقراص

data : المعلومات

icon : آیقونة

Insert : إدراج

Keyboard : لوحة مفاتیح

login : تسجیل الدخول

Pin پین : رمز

printer : الطابعة

SAVE : التخزین

اshortcut : الاختصار

آغازکردن موضوع جدید در فروم (انجمن forum) : ابدأ موضوع جدید

اپراتور : المُشَغِّل

اتاق چت خصوصی : غرفة الشات الخاصة – الخاص

اتاق چت عمومی : غرفة الشات العامة – العام 

اجرای برنامه : تشغیل البرنامج

ارسال ایمیل : إرسال الایمیل – إرسال البرید الالکترونی

اسممستعار : الاسم المستعار

اطلاعاتدر حال دریافت است : جاری جلب البیانات

 اینترنت : النت– الانترنت

بارگذاری : التحمیل – التنزیل

برنامه ریز : المُبَرمِج

پاسخ دادن به یک دیدگاه همراه با نقل قول در فروم (انجمن) : الردّ مع اقتباس

پایگاه اینترنتی : الموقع

پایگاه رسمی وزارت کشور : الموقع الرسمی لوزارة الداخلیة

پسورد– کلمه عبور : کلمة السرّ – الباسورد

پیوند: الرابط – ج: الروابط

تگ ها– کلیدواژه ها – واژگان کلیدی – واژگان راهنما : الکلمات الدلیلیة

ثبت نام در فروم (انجمن forum) : التسجیل فی المنتدیٰ 

جدیدترین نسخه برنامه: أحدَث إصدار للبرنامج

جدیدترین ورژن برنامه: أحدَث إصدار للبرنامج

آخرینویراست برنامه : أحدَث إصدار للبرنامج

جدیدترین ویرایش برنامه: أحدَث إصدار للبرنامج

جستجوی پیشرفته : البحث المتقدّم

چت : الشات – الدَّردشة 

چت روم – اتاق چت : غرفة الدردشة – غرفة الشات

حقوق معنوی : حقوق ملکیة

دانلودفایل با کیفیت بالا : تحمیل الملف بجودة عالیة

دریافت  ایمیل : تلقی الایمیل – تلقی البرید الالکترونی

دکمه استارت – کلید استارت کامپیوتر : زرّ أمر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۴۶
علی مهری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۴۴
علی مهری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۳۷
علی مهری